قال الله تبارک و تعالى: (یا أَیهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللّهَ وَ کُونُوا مَعَ اَلصّادِقِینَ)

 شب و روز تاسوعا منسوب به ابوالفضل‌العباس (ع) است. با این که ایشان جزء اولین شهدای کربلاست؛ اما از سابق، بین ارباب منبر و مجالس مشهور بوده، تاسوعا را اختصاص به این شخصیت بزرگوار می‌دادند.

شخصیتی که امام سجاد (ع) نشسته بودند، یک آقازاده‌ای از در وارد شد، تا امام سجاد (ع) نگاهشان به این آقازاده افتاد اشکش جاری شد. این آقازاده عبیدالله ابوالفضل پسر حضرت ابوالفضل است که نسل حضرت ابوالفضل هم از ایشان گسترش پیدا کرده است.

غالباً نوه‌های حضرت عباس (ع) شاعر و ادیب بودند؛ البته مادرشان هم این‌طور بود؛ عموی مادری‌اش از شعرای معروف عرب است. خاندان شعر و ادب هستند؛ این آقازاده از در وارد شد، امام سجاد (ع) نگاهی به ایشان کرد و اشک ریخت. بعد فرمود: می‌دانید پدر این کیست؟ خدا عمویم عباس را رحمت کند که:

«فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَى وَ فَدَى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ»؛  ایثار کرد، خودش را فدای برادر کرد و از آزمون الهی پیروز بیرون آمد.

بعد یک مدالی به او داد. حضرت ابوالفضل امامزاده بسیار بزرگواری است که مدح امام معصوم را دارد. یک مدالی به ایشان داد من هرچه در تاریخ گشتم این را برای غیر از ابوالفضل ندیدم و آن مدال این است، فرمود:

«إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَنْزِلَةً یغْبِطُهُ بِها جَمِیعُ اَلشُّهَدَاءِ یوْمَ الْقِیامَةِ»؛عمویم عباس روز قیامت یک مقامی دارد که همه شهدا به مقام او غبطه می‌خورند.

یک‌وقت می‌گویند: جاهلان به عالمان غبطه می‌خورند. فقیران به ثروتمندان غبطه می‌خورند حق دارند. آنهایی که فرض کنید رتبه‌شان پایین است به رتبه بالاترها غبطه می‌خورند چون آنها رتبه عالی‌تری دارند. اما یک‌وقت گویند: ثروتمندان به یک ثروتمندی غبطه می‌خورند آن خیلی باید ویژه باشد.

امام سجاد (ع) فرمود: شهدا به مقام او غبطه می‌خورند. شهدا؛ یعنی شهیدی که بهشتش تضمین است؛ شهیدی که حق شفاعت دارد؛ شهیدی که با اولین قطره خونش که روی زمین می‌ریزد اهل بهشت می‌شود. چه مقامی عباس دارد که شهدا یعنی حمزه سیدالشهدا و جعفر بن ابی‌طالب هم به مقام او غبطه می‌خورند؟! حالا قصه این مقام را مبهم گذاشته‌اند.

اباالفضل (ع) سه برادرش را به میدان فرستاد: یکی جعفر بن علی، بیست سالش بود. ظاهراً وقتی امیرالمؤمنین (ع) شهید شده ام‌البنین او را باردار بوده یا تازه او را به دنیا آورده است؛ چون سال 41 حضرت على (ع) شهید شده است و سال 6۱ کربلا است و همه هم نوشته‌اند: این فرزند بیست سالش است.

دومی عبدالله بن علی، بیست و سه سال دارد این هم یک بچه کوچکی بوده که حضرت علی (ع) شهید شده است و سومی عثمان بن علی که امیرالمؤمنین (ع) فرمود: من چون خیلی عثمان بن مظعون را دوست داشتم اسم او را عثمان گذاشته‌ام.

عثمان بن مظعون کسی است که پیامبر (ص) وقتی می‌خواست جنازه فرزندش ابراهیم را دفن کند، دعا کرد: خدایا! او را با عثمان بن مظعون محشور کن.

تمام هم و غم اباالفضل این بود که اباعبدالله (ع) را یاری کند.


 

رجز ابالفضل (ع)

این‌ها را مقدمه گفتم تا به یک رجز حضرت ابوالفضل (ع) برسم و این را برای شما باز کنم. رجزی که همه شما بلد هستید، فرمود:

وَ اَللَّهِ إِنْ قَطَعْتُموا یمِینِی  إِنِّی أُحَامِی أَبَداً عَنْ دِینِی به خدا سوگند اگر دستم را قطع کنید، من، همیشه از دینم حمایت می‌کنم.

فرمود: من همیشه یک شعار مهم دارم و آن حمایت از دین است.

یک وقتی رسول خدا به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: علی جان! فرق تو را در ماه رمضان می‌شکافند، محاسنت با خون سرت خضاب می‌شود و شهید می‌شوی. نپرسید: یا رسول‌الله چه کسی و کجا من را می‌زند؛ پرسید:

«أَفِی سَلاَمَةٍ مِنْ دِینِی»؛ یا رسول الله وقتی از دنیا می‌روم دینم سالم است؟

جوان‌ها! دوره آخرالزمان دین‌داری خیلی سخت است؛ این‌قدر سخت است که وقتی امام زمان (عج) ظهور می‌کند، می‌گویند: دین جدید و کتاب جدید آورده است. امام زمان (عج) همین قرآن را می‌آورد و مروج دین پیامبر (ص) است. این‌قدر در دین انحراف ایجاد شده و این‌قدر سلیقه ایجاد شده که می‌گویند امام زمان (عج) دین جدید آورد.

چرا گفته‌اند: دوره آخرالزمان این دعا را زیاد بخوانید؛ این دعای غریق است؛ یعنی آدمی که در آب دارد غرق می‌شود این را بخواند: «یا اَللَّهُ یا رَحْمَانُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ»؛ این سه از اسماء خداست که بعضی‌ها می‌گویند افضل اسماء خدا، الله است، بعد از الله رحمن و رحیم و بعد دیگر هزار اسم خداست.

امام حسین (ع) فرمود: «اَلدِّینُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ»: دین لقلقه زبانتان شده است.

من سه مطلب را برای شما می‌گویم خوب گوش بدهید:

مطلب اول: دین یعنی دین اسلام چه ویژگی‌هایی دارد؟

مطلب دوم: چه خطراتی دین را تهدید می‌کند؟

مطلب سوم: چه طور از دین حمایت کنیم؟
 

 

ویژگی‌های دین از منظر قرآن

قرآن کریم می‌فرماید: دینی که شما دارید، چند تا ویژگی دارد:
 
1. فطری بودن
اولین ویژگی دین که قرآن معرفی می‌کند، فطری بودن آن است. قرآن می‌فرماید:

«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا»؛پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده است.

دین فطری است: شما روی تک تک احکام اسلام دست بگذارید، اسلام برای مسواک زدن هم دستور دارد؛ چقدر ما آداب غذا خوردن داریم.
 
۲. محکم و استوار
دومین ویژگی دین که قرآن معرفی می‌کند، محکم و استوار بودن آن است. قرآن می‌فرماید: «ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیمُ»؛ محکم و استوار است.

هرکدام از احکام اسلام مطابق با عقل است. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: خوارج دین را ضایع کردند. دین آن چیزی نیست که ابن‌تیمیه در کتاب‌هایش می‌گوید و امروز وهابی‌ها دارند ترویج می‌کنند. دینی که از بیان قرآن، پیامبر و ائمه (ع) دریافت می‌شود دین است.
 
۳. کامل بودن
سومین ویژگی دین که قرآن معرفی می‌کند، کامل بودن آن است. قرآن می‌فرماید:

«الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»؛ کامل است.

هرچه بشر پیشرفت کند. نماز در فضا چطور است؟ علما جواب می‌دهند. اگر پزشکی قرار شد در زاد و ولد و عمل جراحی و شبیه‌سازی و... سؤال داشته باشد علما جواب می‌دهند. هر چه موضوعات جدید آفریده می‌شود دین ادعا دارد پاسخگو است؛ چون اصولش در دین آمده است، فقها می‌آیند جزئیاتش را استخراج می‌کنند و کامل است.
 
4. نبودن اکراه در پذیرش دین
چهارمین ویژگی دین که قرآن معرفی می‌کند، نبودن اکراه و اجبار در پذیرش دین است. قرآن می‌فرماید: «لَا إکْرَاهَ فِی الدّینِ»؛کراهت و اجبار در این دین نیست.

اجبار در چیزی است که عقل قبول نمی‌کند.
 
۵. آسان بودن دین
پنجمین ویژگی دین که قرآن معرفی می‌کند سهل و آسان بودن آن است. قرآن می‌فرماید:  «وَمَا جَعَلَ عَلَیکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»؛ دین برای سختی نیامده است.

اگر شما فکر می‌کنید صبح نماز خواندن سخت است؛ غذا خوردن و درس خواندن هم سخت است.

امیرالمؤمنین (ع) فرمود: مردم مواظب دینتان باشید که به خطر نیفتد. این دین به دنیا فروخته نشود.

چرا وقتی دست‌های حضرت عباس (ع) قطع می‌شود، می‌گوید: «إِنِّی أُحَامِی أَبَداً عَنْ دِینِی»؟ چون حاضر است دستش را بدهد ولی لطمه‌ای به دینش وارد نشود.

 
خطراتی که دین را تهدید می‌کند

مطلب دوم: هر چه به این دین لطمه می‌زند، باید از آن دوری کرد.

علی (ع) فرمود: مسافرت می‌خواهی بروی، می‌دانی در این مسافرت به دینت لطمه می‌خورد، در این سفر نرو.

پیامبر (ص) فرمود: «إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ»؛اگر برای فرزندتان خواستگار آمد، (اخلاق و دین دو ملاک اصلی شما باشد) اخلاق و دینش را پسندیدید به او دختر بدهید.

قشنگی‌های عالم را داشته باشد اما بی‌دین و بی‌تقوا باشد، نماز نخواند به چه درد می‌خورد؟

على (ع) فرمود: «مَنْ رَقَّ ثَوْبُهُ رَقَّ دِینُهُ»؛هرکسی لباسش نازک باشد دینش نازک می‌شود.

یعنی خواهر من! منشأ لطمه به دین یکی‌اش بدحجابی و کاهش لباس است. جوان عزیز! پیرو مد بودن، رعایت نکردن حریم اجتماعی است. گاهی از اوقات تحریک‌ها با صدا، لباس و یا برخورد است.

ابوالاسود دئلی در شام بود. دختر کوچکی داشت. یک وقتی معاویه برای این‌ها غذا و پول فرستاد. ابوالاسود خودش نبود و دختربچه هم گرسنه بود حلوا را خورد. ابوالاسود پیرو امیرالمؤمنین (ع) بود؛ کسی که در شام شعارش این بود:

«عَلِی خَیرُ الْبَشَرِ مَنْ أَبَى فَقَدْ کَفَرَ»؛ على برترین انسان روی کره زمین است و هرکس هم که مخالفش باشد کافر است.

تا رسید گفت: دخترم می‌دانم گرسنه‌ای ولی این لقمه، لقمه حرام است؛ با این لقمه، معاویه، محبت على (ع) را از دل ما بیرون می‌آورد. دخترک آن لقمه را بیرون انداخت.


 

حمایت از دین

مطلب سوم که مطلب اصلی من است: چه‌طوری از دین حمایت کنیم؟

برای حمایت از دین سه کار بکنید:

دین را بشناسید، ۲- به دین عمل کنید، ۳- دین را حفظ کنید.

بعضی‌ها نماز که می‌خوانند، اصلاً مثل این که بیگانه از دین و رساله هستند. اول این‌که به اندازه خودتان مسائل شرعی‌تان را یاد بگیرید.

دوم این‌که به دین عمل کنیم؛ دین هم مجموعه‌ای از احکام است و سوم حفظ کنیم و نگه داریم.
 

عرضه‌کردن اعتقادات

امام باقر (ع) نشسته بود یک آقایی وارد شد و سلام کرد. حَکَم بن عُتَیبه می‌گوید: دور تا دور اتاق نشسته بودند؛ امام باقر (ع) هم نشسته بود. این پیرمرد وارد شد. گفت: یابن رسول‌الله! اجازه است من بیایم دینم را برای شما تعریف کنم، ببینید من دینم را شناخته‌ام؟

پیرمرد گفت: یابن رسول‌الله! من دینم را برای شما می‌گویم، گفت: من سه عقیده دارم اگر درست است تأیید کنید اگر اشکال دارد بفرمایید:

1. «إِنِّی لَأُحِبُّکُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ یحِبُّکُمْ»؛ من شما اهل‌بیت (ع) را دوست دارم هرکسی هم که شما را دوست دارد دوست دارم و هرکه هم با شما بد است از او بدم می‌آید.

2. «إِنِّی لَأُحِلُّ حَلاَلَکُمْ وَ أُحَرِّمُ حَرَامَکُمْ»؛ من حلال شما را حلال می‌دانم و حرام شما را هم حرام می‌دانم.

۳. «أَنْتَظِرُ أَمْرَکُمْ»؛ انتظار فرج می‌کشم.

بحث فرج از زمان پیامبر (ص) مطرح بوده است. آقا فرمود: عقایدت عالی است وقتی از دنیا می‌روی پیامبر، امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین (ع) کنارت می‌آیند و چشمت روشن می‌شود، قلبت شاد می‌شود و در بهشت هم با ما هستی.

آن‌قدر خوشحال شد که گفت: آقا یک‌بار دیگر تکرار کنید. آقا یک‌بار دیگر تکرار کرد از قول پدرش امام سجاد (ع) گفت. جلو آمد دست امام باقر (ع) را گرفت به سینه و سرش کشید و یک تبرکی جست و گریه‌کنان از اتاق بیرون رفت.

امام باقر (ع) فرمود: هرکسی می‌خواهد یک چهره بهشتی ببیند این آقا را ببیند.
 

پس جوان‌ها! از اباالفضل (ع) این پیام را بگیرید! در حمایت از دین کوتاهی نکنید.
 

بی‌دینی در آخرالزمان

عزیزان من! مخصوصاً امروز حفظ دین خیلی سخت شده است. در روایات داریم در دوره آخرالزمان بنده صبح با ایمان از خانه بیرون می‌آید و شب بی‌دین برمی‌گردد. این‌قدر عوامل بی‌دینی در جامعه زیاد می‌شود؛ منکراتی مانند بدحجابی، فساد. یکی از تلاش‌های شیطان هم این است که آدم را بی‌دین از دنیا ببرد.


دعای حفظ دین

مرحوم حاج شیخ عباس قمی در مفاتیح‌الجنان نقل می‌کند: شخصی نزد امام صادق (ع) آمد و گفت: آقاجان! من می‌ترسم بی‌دین از دنیا بروم. آقا فرمود: این دعا را زیاد بخوان: «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِالْإِسْلاَمِ دِیناً وَ بِمُحَمَّدٍ نَبِیاً وَ بِالْقُرْآنِ بَلاَغاً».

هم‌چنین امام صادق (ع) برای حفظ دین فرمود: بگو: «یا اَللَّهُ یا رَحْمَنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ».

چه بسیار افرادی که در لحظه آخر بی‌دین از دنیا رفتند؛ مثل: برصیصای عابد و بلعم باعورا. یکی از دعاهایی که مستحب است انسان بخواند، این است که بگوید:

«اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَدِیلَةِ عِنْدَ الْمَوْتِ»؛ خدایا! به تو پناه می‌برم از این که هنگام مرگ اعتقاداتم از دست برود.

دعای عدیله را خودتان برای خودتان بخوانید.

مرحوم آقا سید احمد خوانساری خودش دعای عدیله را برای خودش خواند. دستور است بالای سر محتضر دعای عدیله بخوانید تا دینش حفظ شود.

زیارت آل‌یاسین هم بخوانید؛ این زیارت اعتقادات را محکم می‌کند. زیارت آل‌یاسین یک دوره اعتقادات است. این دعاها را روزی یک بار یا عصر و یا صبح جمعه بخوانید. بعضی از بزرگان ما حتی برای خودشان نماز وحشت می‌خوانند و آن را نزد خدا امانت می‌گذارند و می‌گویند: این نماز آن‌جا امانت باشد؛ اگر ما از دنیا رفتیم و کسی برایمان نخواند این نماز به فریاد ما برسد. حواس باید جمع باشد؛ آدم‌های بزرگ لغزیدند.


 

کافر مردن در اثر گناه

فُضیل، معلم اخلاق، می‌گوید: شاگردی داشتم که نزد من درس می‌خواند. زمانی شنیدم مریض شده و به حالت احتضار افتاده است. کنارش رفتم. شروع کردم سوره یاسین را برای او خواندم.

چشمانش را باز کرد و گفت: از قرآن بدم می‌آید؛ قرآن نخوان و ساکت باش. گفتم: بگو لا اله الا الله. گفت: نمی‌گویم. خدا را هم قبول ندارم. هرکاری کردم نتیجه نداشت و این شاگرد با حالت کفر و بی‌دینی و بی‌ایمانی از دنیا رفت.

خیلی ناراحت شدم. شب به خانه آمدم اما خوابم نبرد. نیمه‌های شب خواب چشمانم را فراگرفت. شاگردم را در خواب دیدم. به او گفتم: فلانی! چرا کافر از دنیا رفتی؟ گفت: من حسود بودم و آبروی مردم را می‌ریختم و سخن‌چینی می‌کردم و سالی هم یک مرتبه شراب می‌نوشیدم.

هر چیزی دلیلی دارد. وقتی یک ماشین داخل دره می‌افتد می‌گویند: یا ترمز بریده یا راننده خواب رفته است. اگر کسی بی‌دین از دنیا می‌رود حتماً زمینه و ریشه‌ای دارد.

سفری که دین را به خطر می‌اندازد

عزیزان من! على (ع) فرمود: «لاَ یخْرُجِ اَلرَّجُلُ فِی سَفَرٍ یخَافُ مِنْهُ»؛سفری که می‌ترسید دینتان از دست برود، به آن سفر نروید.
 
داستان
شخصی نزد امام صادق (ع) آمد و گفت: آقا! برایم استخاره کن. آقا استخاره کرد و فرمود: بد است.

اولاً خوب است که آدم در کارها استخاره نکند و خودش تصمیم بگیرد و اگر یک وقت مردد شد و استخاره کرد، از نظر اخلاقی پشت‌کردن به استخاره خوب نیست. وقتی با خدا مشورت کردید خلافش عمل نکنید.

آن شخص به سفر رفت و سود خوبی هم برد و پول‌دار شد. وقتی برگشت دوباره نزد امام صادق (ع) آمد و گفت: مگر شما نفرمودید این سفر بد است؟ برای ما که خیلی خوب بود! آقا فرمود: آن روز صبح که نمازت قضا شد یادت هست؟ گفت: بله. فرمود: به خاطر همان بود که استخاره بد آمد. تو فقط به سود سفرت نگاه می‌کنی.
 

خواستگار دین‌دار

رسول گرامی اسلام (ص) فرمود: «اِتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَکُمْ»زن بگیرید که ازدواج کردن روزی شما را زیاد می‌کند.

خدا در قرآن می‌فرماید: «یغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ»؛ کسانی که ازدواج کنند و بی‌پول باشند، خدا آنان را بی‌نیاز می‌کند.

پیامبر (ص) فرمود: اگر کسی به خواستگاری دختر شما آمد و «تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ»؛ اخلاق و دین‌داری‌اش را می‌پسندید دخترتان را به او بدهید.
 

حفظ دین در هر شرایطی

ابوالفضل‌العباس (ع) فریاد زد و فرمود: وَ اَللَّهِ إِنْ قَطَعْتُموا یمِینِی  إِنِّی أُحَامِی أَبَداً عَنْ دِینِی؛ من از دینم محافظت می‌کنم.

على (ع) فرمود: «صُنْ دِینَکَ بِدُنْیاکَ تَرْبَحْهُمَا وَ لاَ تَصُنْ دُنْیاکَ بِدِینِکَ فَتَخْسَرَهُمَا»؛ دین خود را با دنیایت حفظ کن تا هر دو را ببری و دینت را وسیله حفظ دنیایت قرار مده که هر دو را می‌بازی.

دنیایتان را به دینتان بفروشید ولی دینتان را به دنیا نفروشید. عمرو بن عاص دینش را به دنیا فروخت. حجاج دینش را به دنیا فروخت. اما بعضی‌ها دنیا را به دین می‌فروشند؛ این ارزش دارد. بعضی از شهدای کربلا، شب عاشورا آمدند.

سه برادر به نام‌های قاسط، مقسط و کردوس خودشان را در شب عاشورا به سرزمین کربلا رساندند. خدمت اباعبدالله (ع) رسیدند و گفتند: آقاجان! ما امشب رسیدیم. آقا آنها را پذیرفت. فردا صبح هم سه نفری به میدان رفتند و به درجه شهادت رسیدند.

دو برادر از قبیله غفاری نیز در روز عاشورا خدمت امام حسین (ع) آمدند و گفتند: ما تنها فرزندان خانواده هستیم و می‌خواهیم به میدان برویم. خواهشی از شما داریم. نمی‌گوییم: وقتی به زمین افتادیم بالای سر ما بیایید و سر ما را به دامن بگیرید. ما فقط تمنا داریم شما کمی جلوتر بیایید و کنار میدان بایستید مبارزه ما را تماشا کنید. ما دوست داریم وقتی می‌جنگیم اماممان، ما را ببیند. آقا درخواستشان را پذیرفتند و آمدند قسمتی از میدان را انتخاب کردند. این دو برادر رفتند و جنگیدند و در نهایت شهید شدند.

این حفظ دین است. مواظب باشید دین جوان‌هایتان از بین نرود.


ملاک دین‌داری

روایت داریم؛ برای نمره دین دادن به کسی به نمازش نگاه نکنید. خوارج نمازهای طولانی می‌خواندند. گرچه نماز مهم است؛ ولی ملاک دین‌داری نیست. وهابی‌ها ساعت‌ها در مسجدالحرام نماز می‌خوانند؛ اما وضعیت بقیع را ببینید که این خبیث‌ها خرابش کردند. آن نامردی که فتوای قتل شیعه را صادر می‌کند و در محراب، نماز هم می‌خواند، آیا می‌شود به این نماز نمره داد؟

شبی امیرمؤمنان (ع) در کوچه‌های کوفه قدم می‌زد. کسی قرآن می‌خواند و آن‌قدر صوتش زیبا بود که کمیل ایستاد و گفت: پاهایم توان رفتن ندارد؛ این صوت قرآن خیلی زیباست. آقا فرمود: کمیل؛ بیا برویم؛ قرآن فقط بر زبان این قاری است و در دلش هیچ چیز نیست.

کمیل می‌گوید: منظور آقا را نفهمیدم. گذشت تا این که در جنگ نهروان همین‌طورکه در میدان قدم می‌زدیم، امیرالمؤمنین (ع) به جنازه‌ای رسید که نصف بدنش در آب بود و نصف دیگرش در بیرون آب. حضرت شمشیر را روی سر این بدن گذاشت و فرمود: کمیل! این را می‌شناسی؟ گفتم: نه آقا! فرمود: این همان قاری نیمه شب است که صوت قرآنش دل تو را ربوده بود.
 

تمام دین

به ظاهر افراد نگاه نکنید. می‌خواهید در دین‌داری به کسی نمره بدهید این حدیث را بشنوید.

شخصی به امام سجاد (ع) عرض کرد:  «أَخْبِرْنِی بِجَمِیعِ شَرَائِعِ اَلدِّینِ»؛  تمام دین را خلاصه شده برای من بگویید.

همان‌طورکه می‌دانید احادیث و آیات دو دسته است. برخی طولانی است و برخی کوتاه. یک سوره کامل به نام سوره مؤمنون است و یک‌جا همه قرآن را در یک آیه خلاصه می‌کند: « قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ»؛ در روایات هم این‌طور است. یک خطبه در پنج صفحه است؛ برای آنها که حوصله دارند بخوانند. اما در جای دیگر همه مسائل را در چند جمله بیان کرده‌اند.

در زیارت‌نامه‌ها هم همین‌طور است. زیارت غدیر حضرت علی (ع) پنج صفحه است و زیارت سوم حضرت علی (ع) در مفاتیح، سه خط است. هم «اَللَّهُمَّ لَکَ صُمْنَا وَ عَلَى رِزْقِکَ أَفْطَرْنَا» را داریم که در دو کلمه است و هم دعای ابوحمزه را. این‌ها همدیگر را نفی نمی‌کنند.

آن شخص گفت: امام سجاد! دین را برای من به‌طور خلاصه بگویید. آقا فرمود: دین سه چیز است:

«قَوْلُ الْحَقِّ وَ الْحُکْمُ بِالْعَدْلِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ»؛

1- حق گفتن، ۲- داوری عادلانه، ۳- وفای به عهد.
اقسام مردم در حق‌گویی

اولین ملاک دین این است که حق بگویید. مردم سه دسته‌اند:
 
1. کتمان‌کنندگان حق و باطل‌گویان
بعضی‌ها به جای حق، باطل را می‌گویند. خدا می‌فرماید: جای چنین افرادی در جهنم است

ابن‌زیاد هانی بن عروه را دستگیر کرد و در زندان انداخت. آن‌قدر با عصا و شمشیر به او زد که با بدنی مجروح و غرق به خون در گوشه‌ای افتاده بود. قبیله هانی باخبر شدند و آمدند. چهارهزار مرد مسلح دورتادور کاخ ابن‌زیاد را محاصره کردند. گفتند: هانی را آزاد کنید. ابن‌زیاد خیلی ترسید.

شریح قاضی میان مردم چهره بسیار موجهی داشت. ابن‌زیاد به او گفت: شریح! تو برو مردم را برگردان. شریح ابتدا داخل زندان رفت و وضعیت هانی را دید. اما وقتی بیرون آمد به مردم گفت: هانی سالم است و هیچ خطری متوجه‌اش نیست. قبیله هانی با اعتمادی که به شریح داشتند برگشتند و رفتند. همان شب هانی را اعدام کردند.

به این آدم، خائن می‌گویند؛ چون حق را می‌داند اما باطل می‌گوید.
 
۲. حق‌گویان بی‌عمل
برخی از مردم حق را می‌گویند ولی عمل نمی‌کنند.

داستان
عبدالله بن عمر پسر خلیفه دوم در مکه بود. امام حسین (ع) به مکه آمد، تا امام حسین (ع) را دید، او را در آغوش گرفت و گریه کرد. بعد گفت: من از جدتان رسول خدا (ص) شنیدم می‌فرمود: حسین (ع) در کنار فرات کشته می‌شود، هرکس صدایش را بشنود و او را یاری نکند عذاب خدا شاملش می‌شود. آقا به او فرمود: تو ما را یاری می‌کنی؟ گفت: نه، من نمی‌آیم.

اگر حق بگویی اما از آن دفاع نکنی، اصلا ارزشی ندارد.
 
٣. حق‌گویان عامل
برخی از مردم حق را می‌گویند و پایش می‌ایستند. حق را بگویی و پایش بایستی، ارزش محسوب می‌شود.

صبح عاشورا پیرمردی به نام انس خدمت امام حسین (ع) آمد. آن‌قدر پیر است که ابروهایش سفید شده و روی چشمش افتاده است، دستمالی به ابروهایش بست و آنها را بالا کشید تا ابروهایش روی چشمش نیافتد.

گفت: حسین‌جان! خودم از جدت رسول خدا (ص) شنیدم، فرمود: هرکس صدای مظلومیت حسینم را بشنود و جواب ندهد عذاب خدا شاملش خواهد شد. حسین‌جان! من نمی‌خواهم جزء آنها باشم. شمشیر گرفت و به میدان رفت و جنگید و شهید شد.

شب عاشورا شمر برای ابوالفضل (ع) امان‌نامه آورد. زینب کبری (س) ایستاده و چشمانش به ابوالفضل‌العباس (ع) است: که خدایا اگر عباس برود چه می‌شود. اگر عباس می‌رفت تمام بود. یک وقت یک فرد عادی می‌رود، یک وقت ابوالفضل (ع) می‌رود. همه چشم‌ها به دهان حضرت عباس (ع) دوخته شده است آیا می‌رود؟ گفت: لعنت خدا بر خودت و بر امان‌نامه‌ات، من امام حسین (ع) را رها کنم!

این حق‌گویی و دفاع از حق است.

عزیزان من! حق بگویید و نترسید. اگر تصادفی شده و شما مقصر هستید، حقیقت را بگویید. اگر در دعوای زن و شوهری می‌بینی حق با خانمت است، نگو من مرد هستم و غرورم می‌شکند؛ بگو حق با شماست. خیلی هنر است که انسان در زندگی‌اش حق بگوید. این اولین نشانه دین‌داری است.
 

امانت‌داری نشانه دیگر دین‌داری

نماز امانت است، امام معصوم امانت است: «السَّلَامُ عَلَیکَ یا أمِینَ اللهَ»، خون شهدا امانت است. دختر مردم به خانه شما آمده و همسر شما شده است؛ این امانت است.

امام صادق (ع) فرمود: به خدا قسم، اگر قاتل على (ع) شمشیری که با آن پدرم را سر بریده نزد من امانت بگذارد، من به آن امانت خیانت نمی‌کنم.

بالاتر این‌که در حدیث آمده بدترین نوع خیانت به امانت، خیانت به بیت‌المال است. کسانی که در کشور ما بیت‌المال را می‌خورند و نسبت به حق‌الناس توجه ندارند، گناهشان خیلی سنگین است.

زیارت و حج رفتن با مال حرام پذیرفته نمی‌شود. روایت داریم اگر پارچه حرام در بار کسی باشد وقتی می‌گوید: «لبیک اللهم لبیک» به او می‌گویند: «لا لبیک و لا سعدیک» یعنی حَجت قبول نیست. زیارت اباعبدالله (ع) مستحب است، اما دادن خمس واجب است. با پول خمس نداده به کربلا نروید. چرا به این‌ها توجه نمی‌کنید؟

 
 پی‌نوشت:
توبه، ۱۱۹.

بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۷۴؛ الأمالی للصدوق، ص۴۷۲؛ الخصال، ج۱، ص۶۸.

اسد الغابة، ج ۳، ص ۳۸۶؛ قاموس الرجال، ج۶، ص۲۸۷.

                                                                                                                                                                                  

اسد الغابة، ج۳، ص۳۸۷؛ اصابة، ج۳، ص۸۸.

المناقب، ج۴، ص۱۰۸؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۰.

بحارالانوار، ج ۳۴، ص۳۳۹؛ شرح نهج‌البلاغه، ج 4، ص ۱۰۸.

«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ذَاتَ یَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ اَللَّهُمَّ لَقِّنِی إِخْوَانِی مَرَّتَیْنِ فَقَالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ أَ مَا نَحْنُ إِخْوَانُکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ لاَ إِنَّکُمْ أَصْحَابِی وَ إِخْوَانِی قَوْمٌ مِنْ آخِرِ اَلزَّمَانِ آمَنُوا بِی وَ لَمْ یَرَوْنِی لَقَدْ عَرَّفَنِیهِمُ اَللَّهُ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُخْرِجَهُمْ مِنْ أَصْلاَبِ آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِیَّةً عَلَى دِینِهِ مِنْ خَرْطِ اَلْقَتَادِ فِی اَللَّیْلَةِ اَلظَّلْمَاءِ أَوْ کَالْقَابِضِ عَلَى جَمْرِ اَلْغَضَا أُولَئِکَ مَصَابِیحُ اَلدُّجَى یُنْجِیهِمُ اَللَّهُ مِنْ کُلِّ فِتْنَةٍ غَبْرَاءَ مُظْلِمَةٍ» (بصائر الدرجات، ج۱، ص۸۴؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲۳).

«اَلنَّاسُ عَبِیْدُ اَلْمَالِ وَ اَلدِّینُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ بِهِ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلاَءِ قَلَّ اَلدَّیَّانُونَ» (تحف العقول، ص۲۴۵؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۱۷).

روم، ۳۰.

همان.

مائده، ۳.

حج، ۷۸.

غررالحکم، ح ۲۲۲۲.

تحف العقول، ص۱۲۰؛ الخصال، ج۲، ص۶۳۰؛ بحارالانوار، ج۱۰، ص ۱۰۸.

الکافی، ج۵، ص۳۷۴؛ التهذیب، ج ۷، ص۳۹۴؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۷۶.

الجعفریات، ص ۲۴۲؛ الخصال، ج۲، ص۶۲۳؛ وسائل الشیعه، ج ۴، ص۳۸۹.

مستدرک الوسائل، ج۸، ص۹۴؛ الأربعون حدیث للرازی، ص۸۲؛ مکاتیب الائمه علیهم السلام، ج۲، ص۱۵۰.

«عَنِ اَلْحَکَمِ بْنِ عُتَیْبَةَ قَالَ: بَیْنَا أَنَا مَعَ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ اَلْبَیْتُ غَاصُّ بِأَهْلِهِ إِذْ أَقْبَلَ شَیْخٌ یَتَوَکَّأُ عَلَى عَنَزَةٍ لَهُ حَتَّى وَقَفَ عَلَى بَابِ اَلْبَیْتِ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ ثُمَّ سَکَتَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ عَلَیْکَ اَلسَّلاَمُ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ ثُمَّ أَقْبَلَ اَلشَّیْخُ بِوَجْهِهِ عَلَى أَهْلِ اَلْبَیْتِ وَ قَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ ثُمَّ سَکَتَ حَتَّى أَجَابَهُ اَلْقَوْمُ جَمِیعاً وَ رَدُّوا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمَ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَدْنِنِی مِنْکَ جَعَلَنِیَ اَللَّهُ فِدَاکَ فَوَ اَللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّکُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّکُمْ وَ وَ اَللَّهِ مَا أُحِبُّکُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّکُمْ لِطَمَعٍ فِی دُنْیَا وَ [اَللَّهِ] إِنِّی لَأُبْغِضُ عَدُوَّکُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْهُ وَ وَ اَللَّهِ مَا أُبْغِضُهُ وَ أَبْرَأُ مِنْهُ لِوَتْرٍ کَانَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ وَ اَللَّهِ إِنِّی لَأُحِلُّ حَلاَلَکُمْ وَ أُحَرِّمُ حَرَامَکُمْ وَ أَنْتَظِرُ أَمْرَکُمْ فَهَلْ تَرْجُو لِی جَعَلَنِیَ اَللَّهُ فِدَاکَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِلَیَّ إِلَیَّ حَتَّى أَقْعَدَهُ إِلَى جَنْبِهِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا اَلشَّیْخُ إِنَّ أَبِی عَلِیَّ بْنَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ أَتَاهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ مِثْلِ اَلَّذِی سَأَلْتَنِی عَنْهُ فَقَالَ لَهُ أَبِی عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِنْ تَمُتْ تَرِدُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَى عَلِیٍّ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ وَ یَثْلَجُ قَلْبُکَ وَ یَبْرُدُ فُؤَادُکَ وَ تَقَرُّ عَیْنُکَ وَ تُسْتَقْبَلُ بِالرَّوْحِ وَ اَلرَّیْحَانِ مَعَ اَلْکِرَامِ اَلْکَاتِبِینَ لَوْ قَدْ بَلَغَتْ نَفْسُکَ هَاهُنَا وَ أَهْوَى بِیَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ وَ إِنْ تَعِشْ تَرَى مَا یُقِرُّ اَللَّهُ بِهِ عَیْنَکَ وَ تَکُونُ مَعَنَا فِی اَلسَّنَامِ اَلْأَعْلَى فَقَالَ اَلشَّیْخُ کَیْفَ قُلْتَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ فَأَعَادَ عَلَیْهِ اَلْکَلاَمَ فَقَالَ اَلشَّیْخُ اَللَّهُ أَکْبَرُ یَا أَبَا جَعْفَرٍ إِنْ أَنَا مِتُّ أَرِدُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَى عَلِیٍّ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ تَقَرُّ عَیْنِی وَ یَثْلَجُ قَلْبِی وَ یَبْرُدُ فُؤَادِی وَ أُسْتَقْبَلُ بِالرَّوْحِ وَ اَلرَّیْحَانِ مَعَ اَلْکِرَامِ اَلْکَاتِبِینَ لَوْ قَدْ بَلَغَتْ نَفْسِی إِلَى هَاهُنَا وَ إِنْ أَعِشْ أَرَى مَا یُقِرُّ اَللَّهُ بِهِ عَیْنِی فَأَکُونُ مَعَکُمْ فِی اَلسَّنَامِ اَلْأَعْلَى ثُمَّ أَقْبَلَ اَلشَّیْخُ یَنْتَحِبُ یَنْشِجُ هَا هَا هَا حَتَّى لَصِقَ بِالْأَرْضِ وَ أَقْبَلَ أَهْلُ اَلْبَیْتِ یَنْتَحِبُونَ وَ یَنْشِجُونَ لِمَا یَرَوْنَ مِنْ حَالِ اَلشَّیْخِ وَ أَقْبَلَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَمْسَحُ بِإِصْبَعِهِ اَلدُّمُوعَ مِنْ حَمَالِیقِ عَیْنَیْهِ وَ یَنْفُضُهَا ثُمَّ رَفَعَ اَلشَّیْخُ رَأْسَهُ فَقَالَ لِأَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ نَاوِلْنِی یَدَکَ جَعَلَنِیَ اَللَّهُ فِدَاکَ فَنَاوَلَهُ یَدَهُ فَقَبَّلَهَا وَ وَضَعَهَا عَلَى عَیْنَیْهِ وَ خَدِّهِ ثُمَّ حَسَرَ عَنْ بَطْنِهِ وَ صَدْرِهِ ثُمَّ قَامَ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ وَ أَقْبَلَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَنْظُرُ فِی قَفَاهُ وَ هُوَ مُدْبِرٌ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى اَلْقَوْمِ فَقَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى هَذَا فَقَالَ اَلْحَکَمُ بْنُ عُتَیْبَةَ لَمْ أَرَ مَأْتَماً قَطُّ یُشْبِهُ ذَلِکَ اَلْمَجْلِسَ» (الکافی، ج۸، ص۷۶؛ مرآة العقول، ج۲۵، ص۱۷۶؛ بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۶۲).

 

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ اَلدَّیْلَمِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ شِیعَتَکَ تَقُولُ إِنَّ اَلْإِیمَانَ مُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ فَعَلِّمْنِی شَیْئاً إِذَا أَنَا قُلْتُهُ اِسْتَکْمَلْتُ اَلْإِیمَانَ قَالَ قُلْ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلاَةٍ فَرِیضَةٍ رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً وَ بِالْإِسْلاَمِ دِیناً وَ بِالْقُرْآنِ کِتَاباً وَ بِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِیٍّ وَلِیّاً وَ إِمَاماً وَ بِالْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ وَ اَلْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ اَللَّهُمَّ إِنِّی رَضِیتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِی لَهُمْ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (التهذیب، ج۲، ص ۱۰۹؛ وسائل الشیعه، ج6، ص463؛ بحارالانوار، ج ۸۳، ص4۲).

«قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَةٌ فَتَبْقَوْنَ بِلاَ عَلَمٍ یُرَى وَ لاَ إِمَامٍ هُدًى لاَ یَنْجُو مِنْهَا إِلاَّ مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ اَلْغَرِیقِ قُلْتُ وَ کَیْفَ دُعَاءُ اَلْغَرِیقِ قَالَ تَقُولُ یَا اَللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ فَقُلْتُ یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ فَقَالَ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُقَلِّبُ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ قُلْ کَمَا أَقُولُ یَا مُقَلِّبَ اَلْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک» (کمال الدین، ج۲، ص۳5۲؛ اعلام الوری، ص 432؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۱4۹).

«أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ فِی سَجْدَتِهِ یَا کَائِنُ قَبْلَ کُلِّ شَیْءٍ وَ یَا مُکَوِّنَ کُلِّ شَیْءٍ لاَ تَفْضَحْنِی فَإِنَّکَ بِی عَالِمٌ وَ لاَ تُعَذِّبْنِی فَإِنَّکَ عَلَیَّ قَادِرٌ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ اَلْعَدِیلَةِ عِنْدَ اَلْمَوْتِ وَ مِنْ شَرِّ اَلْمَرْجُوعِ فِی اَلْقَبْرِ وَ مِنَ اَلنَّدَامَةِ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ عِیشَةً نَقِیَّةً وَ مِیتَةً سَوِیَّةً وَ مُنْقَلَباً کَرِیماً غَیْرَ مُخْزٍ وَ لاَ فَاضِح» (مستدرک الوسائل، ج5، ص۱4۳؛ الفقه المنسوب إلى الام الرضا علیه السلام، ص ۱4۱).

منازل الآخرة، ص34.

تحف العقول، ص۱۲۰؛ الخصال، ج۲، ص63۰؛ بحارالانوار، ج۱۰، ص۱۰۸.

جهاد با نفس، آیت‌الله مظاهری، ج۱ و۲، ص۷۶.

الکافی، ج ۵، ص۳۲۹؛ من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۸۳؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۱۵

نور، ۳۲.

«قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی اَلْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبِیرٌ» (الکافی، ج۵، ص۳۴۷؛ التهذیب، ج۷، ص۳۹۶؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص ۷۶).

غررالحکم، ح ۲۲۲۲.

رجال الطوسی، ص۸۰.

تاریخ الطبری، ج۵، ص44۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵6۸؛ وقعة الطف، ص۲۳4.

«عَنِ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: لاَ تَنْظُرُوا إِلَى کَثْرَةِ صَلاَتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ کَثْرَةِ اَلْحَجِّ وَ اَلْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّیْلِ وَ لَکِنِ اُنْظُرُوا إِلَى صِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ»؛ (پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به زیادی نماز و روزه و حج و بخشش و ناله‌های شبانه آنها نگاه نکنید، بلکه به راستگویی و امانت‌داری‌شان بنگرید. (عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۵۱؛ الأمالی للصدوق، ص۳۰۳؛ بحارالانوار، ج6۸، ص۹).

سبأ، 46.

«عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ: جَاءَ قَنْبَرٌ مَوْلَى عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بِفِطْرِهِ إِلَیْهِ قَالَ فَجَاءَ بِجِرَابٍ فِیهِ سَوِیقٌ عَلَیْهِ خَاتَمٌ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ إِنَّ هَذَا لَهُوَ اَلْبُخْلُ تَخْتِمُ عَلَى طَعَامِکَ قَالَ فَضَحِکَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ أَوْ غَیْرُ ذَلِکَ لاَ أُحِبُّ أَنْ یَدْخُلَ بَطْنِی إِلاَّ شَیْءٌ أَعْرِفُ سَبِیلَهُ قَالَ ثُمَّ کَسَرَ اَلْخَاتَمَ فَأَخْرَجَ سَوِیقاً فَجَعَلَ مِنْهُ فِی قَدَحٍ فَأَعْطَاهُ إِیَّاهُ فَأَخَذَ اَلْقَدَحَ فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ یَشْرَبَ قَالَ بِسْمِ اَللَّهِ اَللَّهُمَّ لَکَ صُمْنَا وَ عَلَى رِزْقِکَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ اَلسَّمِیعُ اَلْعَلِیمُ» (التهذیب، ج4، ص۲۰۰؛ مصباح المتهجد، ج۲، ص626؛ بحارالانوار، ج 4، ص ۳۳۹).

«عَنْ أَبِی مَالِکٍ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : أَخْبِرْنِی بِجَمِیعِ شَرَائِعِ اَلدِّینِ، قَالَ: قَوْلُ اَلْحَقِّ وَ اَلْحُکْمُ بِالْعَدْلِ وَ اَلْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ، هَذِهِ جَمِیعُ شَرَائِعِ اَلدِّینِ» (الخصال، ج۱، ص۱۱۳؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱6؛ بحارالانوار، ج۷۲، ص۲6).

الارشاد، ج۲، ص۵۰؛ تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۷6؛ مثیر الاحزان، ص۳4.

تاریخ دمشق، ج۱4، ص۲۰۲؛ مقتل الحسین للخوارزمی، ج۱، ص۲۲۱؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۳۷5.

«أَنَسُ بْنُ اَلْحَارِثِ قَالَ سَمِعْتُ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ: إِنَّ اِبْنِی هَذَا یَعْنِی اَلْحُسَیْنَ یُقْتَلُ بِأَرْضٍ مِنَ اَلْعِرَاقِ فَمَنْ أَدْرَکَهُ مِنْکُمْ فَلْیَنْصُرْهُ قَالَ فَقُتِلَ أَنَسٌ مَعَ اَلْحُسَیْنِ» (المناقب، ج۱، ص۱۴۰؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۴۱؛ مثیر الاحزان، ص۱۷).

اللهوف، ص۱4۸؛ مثیر الاحزان، ص۵۵.

«قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ : فِی وَصِیَّتِهِ لَهُ اِعْلَمْ أَنَّ ضَارِبَ عَلِیٍّ بِالسَّیْفِ وَ قَاتِلَهُ لَوِ اِئْتَمَنَنِی وَ اِسْتَنْصَحَنِی وَ اِسْتَشَارَنِی ثُمَّ قَبِلْتُ ذَلِکَ مِنْهُ لَأَدَّیْتُ إِلَیْهِ اَلْأَمَانَةَ». (التهذیب، ج۶، ص۳۵۱؛ مجموعه ورام، ج۱، ص۱۲؛ ملاذالاخیار، ج۱۰، ص۳۱۸).

«قال على علیه السلام: «مِنْ أَفْحَشِ اَلْخِیَانَةِ خِیَانَةُ اَلْوَدَایِعِ»؛ امام على علیه السلام فرمود: یکی از زشت‌ترین خیانت‌ها، خیانت در سپرده‌هاست. (غررالحکم، ح ۵۳۱۱)؛ « قال على علیه السلام: إِنَّ أَعْظَمَ اَلْخِیَانَةِ خِیَانَةُ اَلْأُمَّةِ وَ أَفْظَعَ اَلْغِشِّ غِشُّ اَلْأَئِمَّةِ»؛ امام على علیه السلام: بزرگترین خیانت، خیانت به امت است و زشت‌ترین دغل، دغلکاری با پیشوایان است. (نهج‌البلاغه، نامه۲6).

منبع: برگرفته از کتاب سخن آرای 1 (سیری در رجزها و شعارهای عاشوراییان در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی)